به گزارش پایگاه خبری همزمان، پوپک بسامی به وزنهبرداری آمد تا یکی از دخترانی باشد که پایان میدهند به کلیشه ذهنی ورزش سنگین مردانه ایرانی. نسل اولیها مرارتهای زیادی را برای معرفی و تثبیت یک رشته ورزشی متحمل میشوند اما او انتخاب کرد که در همین مسیر گام بردارد. دویدن میان دو نقش؛ از پوپک پرستار با همه گرفتاریهای شغلی و روزمره زندگی تا پوپک در میدان ورزش و وزنهبرداری که میخواهد در جستجوی رکوردهای جدید، اعداد کهنه را کنار بگذارد.
به بهانه اکران آنلاین مستند رؤیای پوپک، پوپک بسامی؛ اولین پرستار وزنهبردار ایرانی گفتوگو کردیم.
ورزش را از کودکی تجربه کردید.
من ٢٩ سال دارم و متولد کرمانشاه هستم. از کودکی در ورزش و سالنهای ورزشی بزرگ شدم. سالها در نوجوانی، در سوپر لیگ بسکتبال بانوان کرمانشاه بازی کردم و با وجود اینکه بازیکن بلند قد محسوب نمیشدم، عملکرد خوبی داشتم. منظم تمریناتم را پیگیری میکردم و در تیم فعال بودم اما همیشه دوست داشتم فعالیت در یک رشته انفرادی را تجربه کنم.
و شُدید یکی از اولین دختران وزنهبردار ایران. معمولاً نسل اولیها با دشواریهای بیشتری روبهرو میشوند، این موضوع شما را نترساند؟
نه. من خوشبین بودم. اینکه پنج، شش سال سابقه لیگ برتر بسکتبال را داشتم کمکم میکرد. ورزشکار بودم وقتی به وزنهبرداری آمدم و الفبای زندگی ورزشی را میدانستم. تمرین، تغذیه، خواب، زندگی در اردو یا مسابقه برای من مفاهیم جدیدی نبودند. از سال ٩۶ که در دسته وزنی خودم، ۵۵ کیلوگرم، قهرمان کشور شدم تا عضویت در تیم ملی وزنهبرداری زنان و اعزام به مسابقات قهرمانی آسیا و جهانی مدت زیادی نگذشت و به نظرم یکی از دلایل مهم آن تجربهای بود که از قبل با خودم به این رشته آوردم.
وقتی به سراغ وزنهبرداری رفتید، آن جمله معروف «خانمها بار سنگین بلند نمیکنند» را به شما نگفتند؟
بله. بارها شنیدم. خودم هم ورزش سنگین برای خانمها را نمیپسندیدم. در تلویزیون که میدیدم، فکر میکردم چه خشن! اما از نزدیک طور دیگری بود و علاقهمند شدم. ظرافت پنهان مهارتهای آن را دیدم و خواستم که ادامه بدهم. از دلبستگیام به خانواده گفتم و مخالفت شد. اول برادرم ایوب که خودش قهرمان بدنسازیست، نگران آسیبدیدگیام بود و بعد مادرم. برای آنها سلامتی من بر هر چیزی اولویت داشت. اما اشتیاق و علاقهام را که دیدند، کمکم پذیرفتند و حمایت کردند. هر چه هم بیشتر گذشت، بیشتر به این رسیدم که مردانه بودن یک رشته زاییده ذهنیتهاست.
اعزام اول و مقدمات آن چطور بود؟
ما چند ماه در اردو بودیم و من نسبت به انتظارات کادر فنی و خودم در شرایط خوبی بودم. البته تا روزهای آخر هم انتظار لغو سفر را داشتیم. اعزام زنان وزنهبردار ایران به رقابتهای قهرمانی آسیا چین، برای اولین بار در تاریخ ورزش کشورمان اتفاق افتاد. ما با حجاب در مسابقه حضور داشتیم. از کشوری هم به رقابتها رفته بودیم که مردان آن معمولاً از بهترینها هستند و به این دو دلیل مورد توجه رسانهها و سایرین بودیم. در واقع حضور ما در آن مسابقات حکم معرفی را داشت. در سبک وزن، اولین زن ایرانی بودم که برای اولین بار، روی تخته رفتم و این حس خاصی به من داده بود. حتی وقتی پیش از شروع رقابت، برای معرفی روی استیج رفتم، تمام آن لحظات فکر میکردم بالاخره برای ایران هم شروع شد و من نماینده زنان کشورم هستم. در آن رقابتها آنچه خواسته شد را انجام دادم و نسبت به رکوردهای تمرینم عملکرد خوبی داشتم.
آیا برای رقابتهای پیشروی وزنهبرداری بانوان میتوان، پیشبینی مدال کرد؟
ما هنوز به مدال نرسیدهایم. قصد توجیه ندارم ولی وزنهبرداری بانوان ایران نوپاست. داریم کمکم خودمان را پیدا میکنیم. مثلا در ادامه رقابتهای قهرمانی آسیا، شش ماه بعد، سال ٢٠١٩ که به مسابقات جهانی تایلند رفتیم، من متوجه تغییرات خودم بودم. عملکرد و تسلطم در میدان دوم بهتر بود و رکورد ملی را هم ارتقا دادم. از شروع کارم روند رو به رشدی داشتهام و همین به من انگیزه میدهد که آهسته و پیوسته به آنچه میخوام نزدیک و نزدیکتر شوم. تا جایی که میدانم رقابتهای آسیایی سال آینده رویداد بعدی است و امیدوارم تیم ما بتواند بهتر از قبل در آن مسابقات ظاهر شود و این پیشرفت گام به گام در مسیر خوبی ادامه پیدا کند.
یک توصیفی داریم در وزنهبرداری؛ همه میگویند در جدال با فولاد سخت. آنچه تو را به ماندن در این رشته ترغیب کرد، جدال با همین فولاد سخت بود یا خودت؟
من یک پرستارم. به زمان کرونا هم رسیدیم که موقعیت خاصی برای کادر درمان، ورزشکاران و همه بود. اما سعیام بر این بود که در چنین شرایطی هم از تمرین غافل نباشم تا از جذابیت وزنهبرداری دور نشوم. اشتیاقم در آن اعدادیست که دنبال میکنم. به پولاد سخت فکر نمیکنم. رقیب و رفیق خودم هستم. با ترسهایم مبارزه میکنم که از یک مرحله به مرحله بعد بروم. در وجودم عشقیست نسبت به وزنهبرداری که دوست دارم هر روز تمرین کنم و و رکوردها را یکییکی پشت سر بگذارم. این جدال من است.
تجربه پرستاری در زمان کرونا را چطور ارزیابی میکنی؟
پوپک بسامی؛ اولین پرستار وزنهبردار ایرانی: شغل من قبل از کرونا هم همین بود. پرستاری تجربه جدیدی نبود اما بعد از کووید ١٩ جهان شرایط متفاوتی پیدا کرد. به دلیل نزدیکی محل تمرینم به درمانگاه مجموعه ورزشی آزادی رفتم. در آنجا ورزشکاران مبتلا یا مشکوک به کرونا زیادی میدیدم. ترس و اضطراب آنها را به خوبی درک میکردم. آن نگرانیها را خودم هم داشتم اما خب همانطور که احتیاط شرط عقل است، نباید مغلوب ترس هم شویم. به غیر از درمانگاه آزادی به بیمارستان هم رفتم و در بخش کرونای زنان مشغول بودم. کرونا فقط بیماری جسم نیست و روح آدمها را هم در بسیاری موارد ضعیف میکند. وقتی بعضی خانمها از کسالت، غصه و شرایط پیش آمده کلافه میشدند و فریاد میکشیدند، تلاش میکردم در چنین لحظاتی محکم در کنارشان باشم و آنها را دلداری بدهم تا آرام شوند. امیدوارم با همکاری مردم، کادر درمان هم بتوانند تا پایان این وضعیت به تلاش خود ادامه دهند. همزمانی شب یلدا و روز پرستار هم که از آن گذشتیم شاید امسال تلنگری بود برای همه در این روزگار کرونازده.
پرستاری و ورزش حرفهای در کنار هم سخت نیست؟
پوپک بسامی؛ اولین پرستار وزنهبردار ایرانی: هیچ لذتی بدون رنج نیست. من کار میکنم و ممکن است خیلیها به دنبال فرصت شغلی باشند پس این امکانیست که به خاطر آن خدا را شکر میکنم و فرصت ورزش کردن هم لطف خداست که همه برنامهها را درست میکند و پیش میبرد. البته گاهی هماهنگی همزمانی این دو انرژی مضاعفی میطلبد، مثل وقتهایی که در اردو هستیم، اما با همکاری فدراسیون و کادر فنی تا به حال مشکلی نداشتهام.
و میرسیم به مستند رویای پوپک و اینکه واقعاً رویای پوپک چیست؟
رضا سورانی کارگردان این مستند زمانی پیشنهاد ساخت آن را به من داد که در اوج مشغلههای پرستاری و کرونا نگران وقت بودم اما بر خلاف تصورم ساخته شد و اکران آنلاین آن آغاز شده است. داستان این فیلم در واقع برشی از پرستاری من در خلال زندگی ورزشیام است که با نظر مثبت فدراسیون وزنهبرداری و پزشکی، ورزشی انجام شد. من هم مثل خیلی از ورزشکاران آرزوی قهرمانی و مدال و رکورد دارم ولی رؤیای پوپک در زندگی من جریان دارد.