به گزارش پایگاه خبری همزمان به نقل از شهرآرانیوز،زرین اسحاقی بانوی شیمیدان مشهدی: کار با مواد شیمیایی حرف اول را در علم شیمی میزند، اما تعداد زنانی که در طول تاریخ وارد این رشته شده و اولینها و رتبههای برتر را به خود اختصاص دادهاند کم نیست. کافی است در اینترنت، همان دنیایی از اطلاعات که همیشه هم در دسترسمان هست، «زنان شیمیدان برتر دنیا» را جستوجو کنیم. تصاویر زیادی از این زنان پیش چشمانمان ردیف میشوند. بعضی از آنها تصاویر سیاه و سفیدی هستند که این زنان در آنها لباسهایی اپلدار بر تن دارند و نشان از قدمت ورود زنان به علم شیمی و حضور پررنگشان در آزمایشگاه دارد.
اما هنوز هم موفقیتهای زنان شیمیدان بهویژه در ایران ادامه دارد. افسانه صفوی (شیمیدان اهل شیراز) که برنده جایزه آکادمی جهانی علوم شد، سودابه داوران (استاد شیمی و پژوهشگر اهل تبریز) یکی از برندگان چهارمین دوره جایزه کمک به علوم و فناروری نانو در سازمان یونسکو بود، مینو دبیری (شیمیدان اهل اردبیل) جزو پراستنادترین دانشمندان ایران است، الهه گوهرشادی (شیمیدان) که بانوی سرآمد علمی کشور است و چندین و چند زن شیمیدان دیگر که هر کدام نام خود را با موفقیت در علم شیمی گره زدهاند، اما تعداد دقیق آنها در دست نیست. موفقیت اخیر نیز به نام دکتر زرین اسحاقی استاد دانشگاه پیام نور مشهد ثبت شده که در فهرست ۲ درصد شیمیدانان برجسته جهان قرار گرفته است.
این روزها دیگر جایی، حرفی یا حتی قرار ملاقاتی نیست که دستخوش کرونا و محدودیتهای آن نباشد. قرار مصاحبه ما با زرین اسحاقی هم به دلیل تعطیلی دانشگاهها به جای آزمایشگاه در دفتر روزنامه برقرار میشود. متولد زمستان سال ۳۶ است و ورودش به دهه ششم زندگی حکایت از این دارد که گرم و سرد روزگار را چشیده است. خوشبرخورد است و سنجیده صحبت میکند. اگر بخواهم از چکیده صحبتهایش برایتان بگویم، این است که او علاوه بر اینکه زیر و بم فرمولهای شیمیایی را کاوش کرده است و میداند، در فرمولهای زندگی هم موفق بوده است.
شهر زادگاه زرین اسحاقی بیرجند است، شهری کویری که جای زیادی برای تفریح و سرگرمی ندارد. به همین دلیل، از گذشته، کتاب همدم مردم این شهر بوده است و تحصیل را فضیلت میدانستهاند. به قول خودش، شاید در بیرجند مردم ثروتمندی را نبینید، اما افراد تحصیلکرده زیادی هستند.
این فضیلت در کنار الگویی که از پدرش به عنوان یک کارمند اداری و از مادرش در قالب یک فرهنگی آموخته بود، او را بیش از پیش به تحصیل و مطالعه علاقهمند کرد. این شد که در همه مقاطع تحصیلی شاگرد اول یا ممتاز بود. علاقهاش به مطالعه را به کتب درسی محدود نمیکرد. به همین، دلیل از ابتدا تا سال آخر دبستان، همه کتابهای کتابخانه مدرسهشان را برای مطالعه به امانت گرفته بود.
اسحاقی بیش از شیمی به رشته ریاضی و فیزیک علاقهمند بود و در واقع، ابتدا با وجود میل باطنیاش این رشته را انتخاب کرد. «آن زمان خبری از کلاس کنکور و مشاور برای انتخاب رشته نبود تا علاقهمندی افراد را بسنجد. خواهرم برای من انتخاب رشته کرد و به دلیل اینکه آن زمان دبیر شیمی محبوبی در مدرسه داشتیم و این درس طرفدار زیادی داشت، پیشنهاد داد که این رشته را اول انتخاب کنم. آن زمان درکم از شیمی این بود که یک درس حفظی است، اما بعد از ورود به دانشگاه، متوجه شدم دید من محدود بوده و دنیای شیمی خیلی گستردهتر است، و کمکم به این رشته علاقهمند شدم.»
او در دانشگاه فردوسی مشهد پذیرفته و بدون خانواده، راهی مشهد و خوابگاه شد تا خودش را در رشتهای که بهظاهر به آن علاقهای نداشت محک بزند، اما این روزها وقتی از شیمی صحبت میکند، شوقی در نگاهش و شوری در صدایش موج میزند که نشان میدهد مسیر را درست رفته است. «سال اول دانشگاه خیلی دلتنگ خانوادهام میشدم، زیرا به آنها وابسته بودم، اما کمکم عادت کردم. همان سالهای اول دانشگاه ازدواج کردم و بعد از اتمام دوره کارشناسی به بیرجند برگشتم.»
درست است که انجام یک کار به صورت صحیح و کامل ارزشمند است، اما انجام چند کار به صورت درست و همزمان یک هنر است. خیلی از زنان دانشمند این هنر را داشتهاند که علم و کار را موازی با همسرداری و سر و سامان دادن به فرزندانشان پیش بردهاند. زنان شیمیدان هم از این قاعده مستثنا نیستند. مادر اسحاقی با اینکه معلم بود، تربیت فرزندانش را به کار ترجیح داد. او هم مادر را الگوی خود قرار داده بود و موضوعات مربوط به همسرداری و مادری برایش در اولویت بود. بعد از برگشت به بیرجند، با مدرک لیسانس در دانشگاه به عنوان کارشناس استخدام شد. «دوست داشتم درسم را ادامه بدهم، اما باید چند سالی صبر میکردم تا پسر و دخترم کمی بزرگتر شوند. از کارشناسی تا زمانی که برای کنکور ارشد شرکت کردم، ۵ سالی طول کشید.
از سهم همسر و فرزندانم کم نکردم
به قول خودش، اینکه تحصیل و تدریس را در کنار خانهداری، وظایف همسری و مادرانگی پیش ببرد، سخت بوده است. «همیشه سعی کردهام تا جایی که میشود از سهم همسر و فرزندانم نزنم، و از سهم خودم کم کردهام. خیلی مراقب تغذیهشان بودم و بهجرئت میتوانم بگویم روزی نبوده است که ناهار درست نکرده باشم یا غذای حاضری خورده باشیم. مانند همه مادران دیگر به درس و مشق فرزندانم رسیدگی میکردم. هیچوقت گلهای از سمت خانواده نشنیدم. البته همسرم خیلی من را به ادامه مسیر علمی تشویق میکرد و اگر حمایت او نبود، امکان اینکه به علاقهمندیهای علمی خودم برسم وجود نداشت.»
کارشناسی ارشد شیمی تجزیه را در دانشگاه شهیدچمران اهواز قبول شد و به دانشگاه بیرجند انتقالی گرفت. همسرش هم به طور همزمان در مقطع ارشد تحصیل میکرد. ۲ سال از دوره دکتری را در دانشگاه شریف تهران و ۲ سال دیگر را در مشهد گذراند، در حالی که ۲ فرزند داشت. به قول خودش، مقطعی پرواز هم نبود و هر ۱۰ روز یک بار از تهران به بیرجند میرفت تا وظایف خانهداری، بچهداری و تدریس در دانشگاه را انجام بدهد. او بعد مسافت، سختی کار، تحصیل و خانهداری همزمان را به جان میخرید به این دلیل که هدف داشت.
گذران وقت او در حوزه علم شیمی فقط به دوران تحصیل محدود نشد و بعد از اتمام مقطع دکتری، وقت زیادی را حتی در خانه صرف کار علمی میکرد. او اگر کوچکترین فرصتی پیدا میکرد، مقالات دانشجویان را تصحیح میکرد، پایاننامه هایشان را میخواند و به پرسشهای علمیشان پاسخ میداد.
هنوز هم که در دانشگاه پیام نور تدریس میکند، دانشجویان تا پاسی از شب یعنی ساعت یک یا ۲ بامداد با او در تماساند. «روزی ۶ تا ۷ ساعت در دانشگاه درگیر کار هستم و همین میزان را در خانه به کار اختصاص میدهم. به غیر از این موارد، در ۳۵ همایش مختلف بینالمللی در کشورهای اروپایی و در ۷۰ همایش داخلی شرکت کردهام. همه اینها مستلزم حمایت خانواده است.
نبود بازار کار مساوی با کاهش استقبال دانشجویان
شیمی جزو رشتههای علوم پایه است که دامنه آن در همه رشتههای علوم پایه گسترش دارد. شاخه تخصصی اسحاقی روشهای جداسازی و شاخه کروماتوگرافی در شیمی تجزیه است. «شیمی در دنیا جایگاه خوبی دارد به خصوص که به رشتههایی مانند پزشکی، داروسازی و بیولوژی خدمات میدهد. به همین دلیل طرفدار زیاد دارد، اما به دلیل نبود بازار کار در داخل کشور، دانشجویان چندان از رشتههای علوم پایه استقبالی نمیکنند.»
اسحاقی شاخه کروماتوگرافی در شیمی تجزیه را خوانده است. بر اساس تعریف علمی، این شاخه روشی تحلیلی است که برای جداسازی اجزای تشکیلدهنده یک مخلوط شیمیایی به کار میرود. «اگر بخواهم واضحتر توضیح بدهم، در شاخههای استخراج، نمونه آب دریا یا … را داریم که از ما میخواهند مواد آلاینده آن را تشخیص بدهیم، یا شاخههای بیولوژی آن در پزشکی قانونی کاربرد دارد.
برای نمونه، از این طریق میتوان تشخیص داد که فرد با چه مادهای و به چه میزانی مسموم شده است. در پایاننامه دکتری در حوزه میکرواستخراج کار کردم. از سال ۲۰۰۶ نیز علاقهمند به حوزه نانوتکنولوژی شدم و بهجرئت میتوانم بگویم اولین کسی هستم که از نانومواد در شاخه میکرواستخراج استفاده کرده است، زیرا آن زمان هنوز نانومواد چندان شناخته شده نبود.»
دنیا در حال نظاره ماست
او تا به حال ۱۴۰ مقاله نوشته است. شاید تعداد آنها زیاد نباشد، اما همین مقالات استنادهای زیادی داشته و چندین بار در همایشهای مختلف حائز عنوان برتر شده است. سال ۲۰۰۸ یک سایت علمی بسیار معتبر رأیگیریای جهانی در شاخههای مختلف علوم و عنوان «دانشمند خوشفکر» برگزار کرد. اسحاقی حتی در این مسابقه شرکت نکرده بود و روحش هم خبر نداشت که در شاخه علوم طبیعی به عنوان اولین نفر برگزیده شده است. «مقالاتم به پیشنهاد یکی از برندهای مطرح جهانی نشر، به رأیگیری راه پیدا کرده بود و با حیرت تمام متوجه شدم که به عنوان اولین نفر انتخاب شدهام. این حس لذتبخش بود، اما مهمتر از آن این است که دنیا در حال نظاره ماست و اینطور نیست که اگر در حق کسی کملطفی شود، روی زحمات صادقانه او هم تأثیر بگذارد.»
ماجرای ۲ درصد
گاهی هرسال و برخی اوقات چند سال یک بار، دانشگاه استنفورد آمریکا براساس شاخصهایی علمی که مهمترین آنها نمود کارایی علمی یک پژوهشگر است، همه علوم و پژوهشگران را رتبهبندی میکنند. «امسال جزو فهرست ۲ درصد دانشمندان برتر شیمی دنیا شدم البته این رتبه در ازای ۹۳ مورد از مقالاتم بوده است به این دلیل که حدود ۱۰ سال است خوانش فامیلم اصلاح شده است. اینها تعداد مقالاتی بوده که نام خانوادگی در آنها اصلاح شده است.»
زنان در حوزههای علمی هایوهوی کمتری دارند
به نظر میرسد موفقیت زنان در حوزههای علمی کمتر به چشم میآید و حتی اگر خبری از موفقیتهای علمی آنها در شبکههای اجتماعی دستبهدست شود، سرسری از نام آنها میگذریم، چه برسد به اینکه در خاطرمان بماند. اسحاقی دلیل این موضوع را در هایوهوی کمتر زنان در حوزههای علمی میداند.
«اگر مقایسه کنیم، زمانی که یک خانم در مسابقات ورزشی مدالی بیاورد، انعکاس بیشتری دارد تا خانمی که در یک آزمایشگاه تحقیق میکند و مقاله مینویسد. البته این موضوع به این معنا نیست که مسائل هنری و ورزشی ارزشمند نیستند، اما نشان از این دارد که موضوعاتی را عرف جامعه بیشتر میطلبد. شاید به این دلیل باشد که موفقیتهای هنری، ادبی و ورزشی برای مردم ملموستر از شاخههای علمی هستند.»
به قول خودش، سیستم او را به این دلیل که زن بوده کنار نگذاشته است، هرچند برخوردهایی هم بوده که چندان نپسندیده است. «تا جایی که خبر دارم، آمار حضور زنان در بین اعضای هیئت علمی شیمی در دانشگاههای کشور حدود یکسوم است. شاید این آمار زیاد نباشد -البته سالبهسال در حال افزایش است-، اما زمانی که زنان وارد یک مجموعه میشوند، حضورشان کمرنگ نیست. نگاههای جانبگرایانه یا جنسیتی را در همکارانم دیدهام، اما خوشبختانه این رویکرد سیستمی نیست. برای نمونه، بسیاری از اوقات به من پستهای اجرایی پیشنهاد داده شده است، اما قبول نکردهام به این دلیل که از کار علمی که علاقهمندی اصلی من است، دور میمانم.»
تجهیزات آزمایشگاهم ابتدایی است
اسحاقی بهتازگی در فهرست ۲ درصد شیمیدانان برجسته جهان قرار گرفته است، اما تجهیزات آزمایشگاه او ابتدایی است. «آزمایشگاهم خیلی نقص دارد. برای نمونه، یک قلم از دستگاههای معمولیای که به آنها نیاز دارم دستگاه اچپیالسی یا کروماتوگرافی است که چند سال گذشته حدود ۴۰ میلیون تومان بود، اما به دلیل شناور بودن نرخ ارز، اکنون همین دستگاه بیش از ۲۰۰ میلیون تومان است. حتی یک آون، کوره یا سانتریفیوژ نداریم. آنقدر کمبود امکانات داریم که نانومواد را خودمان میسازیم و اصلاح میکنیم، در صورتی که وظیفه ما نیست.»
او همیشه بالاترین امتیاز را از لحاظ پژوهشی در دانشگاه داشته و بالاترین گرنت (بودجه) هم به او تعلق گرفته است، اما هیچوقت از این امتیاز به صورت عملی استفاده نکرده است.
«در چند سال اخیر که یک ریال هم نتوانستهام از این امتیاز برای کارهای تحقیقاتی استفاده کنم. بودجه اندکی از ستاد نانوی ریاست جمهوری در ازای مقالات و کارهای تحقیقاتی به ما اختصاص داده میشود. ضمن اینکه هماکنون من یا دانشجویان به صورت شخصی هزینه میکنیم و پژوهشها کجدار و مریض ادامه دارد.»
به گفته اسحاقی، داروهای ضدسرطان که به عنوان درمان شیمیایی برای از بین بردن سلول سرطانی استفاده میشود، عیبی دارد و آن این است که این داروها از زمانی که وارد جریان خون شوند تا به سلول سرطانی برسند، همه سلولهای بدن را تحت تأثیر قرار میدهند. حتی گاهی بیمار نه به دلیل وجود سلول سرطانی بلکه به دلیل آسیب داروهای شیمیایی به اندامهای سالم بدن فوت میکند.
«در شاخه دارورسانی، دارو روی نانوماده که با چشم غیرمسلح مشاهده نمیشود سوار میشود و دارو را به موضع سرطانی میرساند. پس از آن، دارو با تکنیکهای خاصی آزاد میشود و همان سلول سرطانی را از بین میبرد. این کار در دنیا عملی شده است. در کشور ما نیز تنها تا اندازهای انجام میشود، اما هنوز جنبه تحقیقاتی دارد. نظر من به عنوان یک شیمیدان درباره تأخیر در تبدیل این تحقیقات به کار اجرایی، نبود امکانات است.»
او یکی از معایب کارها در ایران را انفرادی بودن آنها میداند و معتقد است باید فرهنگ کارهای گروهی افزایش پیدا کند. «برای نمونه، به عنوان محقق کارهایی را دنبال میکنم که دستکم هماکنون در کشور ما جنبه عملیاتی ندارد. علت آن هم این است که چندین گروه در کنار هم کار نمیکنند.
یکی از معایب کارهای تحقیقاتی نداشتن بودجه است، اما این هم بیانصافی است که ما همهچیز را از دولت انتظار داشته باشیم در صورتی که در خارج از کشور، هیچوقت دولت یا دانشگاه به محقق و مدرس دانشگاه بودجه نمیدهد که تحقیقی را انجام بدهد. این کشورها نیاز مالی پژوهش را از صنعت میگیرند. صنعت مشکل خود را بیان میکند تا پژوهشگر این مشکل را حل کند.»
تعامل، حلقه مفقوده میان صنعت و دانشگاه
به گفته او، در کشور ما حلقه مفقودهای میان دانشگاه و صنعت وجود دارد. «مشکل اینجاست که نخست، صنعت به دانشگاه بیاعتماد است. علاوه بر این، نیازی به تحقیق حس نمیکند، زیرا تقاضای لازم برای محصولش وجود دارد؛ بنابراین رغبت نمیکند هزینه هنگفتی را صرف کیفیت یا رفع مشکل همان محصول کند، زیرا خریدار دارد.
نکته دیگر این است که من دانشگاهی فقط کارهایی را انجام میدهم که مقاله بشود. حتی دانشجویان هم مقالههایی در مجلههای علمی به چاپ میرسانند. این کار خوب است، اما اکنون کاربردی ندارد. در چند سال اخیر، پارکهای علم و فناوری میخواستند بخشی را به عنوان فن بازار راه بیندازند که میان صنعت و دانشگاه ارتباط ایجاد کند، اما من به عنوان یک دانشگاهی هنوز نتیجهای ندیدهام. متأسفانه تحقیقات ما در ایران پادرهواست، در حالی که این تحقیقات در دنیا ارزشمند است و بر آن اساس، ایران را رتبهبندی میکنند. برای نمونه، ایران در حوزه نانوتکنولوژی تا سال گذشته رتبه هفتم را داشته است.»
اینطور که پیداست، دانشجویان رشته شیمی از «ب» بسما… آزمایشگاه و کارهای تحقیقاتی را خودشان انجام میدهند. به طور مثال سنتز، یعنی ترکیب یا تجزیه مواد برای تولید یک ماده، کار آنها نیست، اما اگر منتظر بمانند، از نظر بودجه فرجی نمیشود. پس خودشان دستبهکار میشوند. «یکی از شاخههایی که خیلی دنبال آن هستم و مقالههای زیادی در این حوزه دارم، شناسایی و ردیابی داروهای ضدسرطان است. بر همین اساس، حسگرهایی را میسازیم که میتواند میزان داروی ضدسرطان را در خون بیمار اندازهگیری کند و در واقع، یک نوع مقدمه بر دارورسانی است.»
دوباره همین راه را میرفتم
اگر همین حالا به عقب برگردد، همین راه را دنبال میکند، زیرا اکنون از مسیر علمی که در کنار زندگی طی کرده است رضایت دارد. «گاهی از این گله میکنم که کارم زیاد و سرم شلوغ است، زیرا حتی یک دقیقه هم بدون دغدغه فکری نیستم، اما در نهایت لذت میبرم به این دلیل که علاقهمندی من همین کار است. مسیر کاری من اینطور رقم خورده است که آن را با اجبار یا تنها برای منافع مالی انجام نمیدهم. اگر اینطور بود، همان ابتدا که در دانشگاه بیرجند استخدام شدم، دیگر درس را ادامه نمیدادم. برای من رضایت درونیام اهمیت دارد.