به گزارش پایگاه خبری همزمان،جیران و ناصرالدین شاه؛ در پاسخ به این سؤال باید گفت که در واقعی بودن شخصیت جیران یا همان خدیجه تجریشی و ماجرای ازدواجش با ناصرالدین شاه شکی نیست اما روایات مختلفی درباره ی جزئیات زندگی او وجود دارد که نمی توان با اطمینان درباره ی صحت آن ها نظر داد. و گرچه عکس هایی منتسب به او در فضای مجازی انتشار یافته، حقیقت آن است که جز نقاشی از او که به دست ناصرالدین شاه ترسیم شده، تصویر موثقی از جیران وجود ندارد.
ناصرالدین شاه قاجار جدای از اینکه به عکاسی علاقمند بود و گهگاه از زنان حرمسرا عکس می گرفت، از زمان ولیعهدی در نقاشی هم دستی داشت. برخی از نقاشی های او توسط دویچهوله منتشر شده که در حاشیه نویسی یکی از آن ها نام جیران به چشم می خورد.
ناصرالدین شاه پس از کشیدن این نقاشی در حاشیه ی آن نوشته است:
«۱۲۶۵، جیران هم بود، خاتون جان هم بود، غلامحسین خان هم تازه از عزای مادرش آمده بود با شال خلعتی کشیده.»
خدیجه تجریشی دختر باغبان و نجاری به نام محمدعلی تجریشی از اهالی قریه کوهسار تجریش در نزدیکی شمیران تهران بود. او پس از آنکه به همسری ناصرالدین شاه قاجار درآمد به دلیل چشمان بزرگش از سوی شاه، جیران لقب گرفت. جیران واژه ای ترکی و به معنای غزال (آهو) است.
پس از ازدواج جیران و ناصرالدین شاه، برادران و پدر وی به سرعت صاحب شغل و مقامی در دربار شدند. محمدعلی تجریشی به حکومت قریه تجریش منصوب شد و برادر جیران، اسدالله خان در زمره فراشان خلوت شاه درآمد و بعدها که بر میزان محبوبیت خواهرش افزوده شد به پیشخدمتی خاصه ارتقاء یافت.
ماجرای آشنایی ناصرالدین شاه و جیران
در مورد نحوه ی آشنایی ناصرالدین شاه و جیران روایات مختلفی وجود دارد.
در کتاب اعلم السطلنه (تقی دانشور) نحوه ی ملاقات جیران و ناصرالدین شاه به این صورت ذکر شده است:
«جیران ابتدا به جهت فراگرفتن رقص و آواز به حرمسرای شاهی آورده شد و نخستین بار ناصرالدین شاه او را اندکی پس از قتل امیرکبیر در جمع ملازمان مهدعلیا دید و همان جا به او دل بست.»
در روایت دیگری مونس الدوله که ندیمه و کنیز انیس الدوله (همسر و سوگلی ناصرالدین شاه بعد از جیران) اولین دیدار ناصرالدین شاه و جیران را اینگونه شرح می دهد:
«شاه که در حین تفرج، زیر درخت توتی به جمعی از دختران که جیران نیز میان آن ها بود برخورده بود، فریفته ی چشمان درشت و سیاه او شد و ملازمان خود را فرستاد تا از نام و نشانش سؤال کنند و پدرش را بیابند. ناصرالدین شاه آنقدر آنجا منتظر ایستاد تا خواجه ها و پیشخدمت ها آمدند و خبر آوردند که اسم او خدیجه است و اسم پدرش هم میرزا محمدعلی. دیگر کار تمام بود و به حکم قبله عالم، جیران را از درخت پائین آوردند و پیش خانم های اندرون بردند. رختش را عوض کردند، حمامش بردند و ملاباشی او را نود و نه سال برای ناصرالدین شاه صیغه کرد.»
اما حسین لعل در کتاب «قبله عالم» این دیدار را کاملاً متفاوت از دیگران نقل می کند. او نوشته است که ناصرالدین شاه در دوران پیری اش با جیران دیدار کرده و سوار بر کالسکه ای بهطرف صاحبقرانیه در حرکت بوده که ناگهان صدای آواز دلنشینی می شنود؛ از کالسکه پیاده می شود و به دنبال صدا میگردد تا اینکه به دیوار باغی می رسد و نهایتاً صاحب صدا (جیران) را می یابد و همان جا یک دل نه، صد دل عاشق جیران میشود؛ جیران هم مدهوش زرق و برق و لباس پرطمطراق شاه شده به سرعت همسری او را میپذیرد.هر کدام از این روایت ها که آغاز آشنایی جیران و ناصرالدین شاه بوده باشد، شروعی برای یک زندگی پر ماجرا برای یک زن و تأثیرگذاری او بر دربار قاجار و تاریخ بوده است.
جیران نه زیبا بود و نه خاص
ماجرای راه یافتن دختری روستایی از تجریش به کاخ سلطنتی شباهت زیادی به داستانهایی دارد که در ادبیات کهن اغلب سرزمینها خوانده و شنیدهایم؛ ناصرالدین شاه لقب فروغالسلطنه را به خدیجه خانم تجریشی داد. او آنقدر در نظر شاه زیبا بود که شاه اسم او را جیران گذاشت. آنقدر به این زن علاقهمند شد که تصمیم گرفت جیران را به عقد دائم خود در آورد. اما برای رسیدن به این هدف با چالشی همراه بود؛ زمان خواستگاری از جیران، ناصرالدین شاه ۴ زن عقدی دائم داشت. به همین دلیل تصمیم گرفت یکی از زنان عقدی خود را طلاق دهد.
ماجرای باز شدن پای جیران از روستای تجریش به حرمسرای ناصرالدین شاه، اسم و لقبی که از شاه گرفته بود و حالا گرفتن جای یکی از زنهای عقدی دائم شاه هرکدام به تنهایی کافی بود تا جیران در میان زنان حرمسرا دشمن و بدخواه بسیار داشته باشد. «پولاک» پزشک مخصوص ناصرالدین شاه در کتاب خاطراتش درباره ویژگیهای ظاهری جیران مینویسد:
«او نه زیبایی خاصی داشت و نه لطف و ملاحتی، و برگونه چپ هم سالکی بزرگ داشت. با وجود همه اینها بر شاه نفوذ بسیاری پیدا کرد و مردم این نفوذ را در اثر سحر و جادو میدانستند.»
زنان عقدی دائم ناصرالدین شاه تا قبل از ازدواج او با جیران، همگی از خانوادههای ثروتمند قاجاری بودند و بابت برابر کردنشان یک روستایی با خودشان حسابی از شاه دلخور. اما همینکه از علاقه ناصرالدین شاه به جیران باخبر شدند پا پس کشیدند تا آتش خشم و غضب شاه دامنشان را نگیرد و به زندگی در سایه جیران رضایت دادند. هرچند که در خفا از هیچ آزار و طعنهای دریغ نمیکردند.
جیران زن پر نفوذ قاجاری
جیران زن جسور و پر جنبوجوشی بود. فارغ از اینها برای اینکه بتواند موقعیت خود را در رقابت با دیگر زنان حرمسرا حفظ کند ناچار بود همواره خود را در موقعیتهای سخت دخالت دهد و تواناییهایش را به رخ بکشد. همین کارها هم بود که ناصرالدین شاه را شیفته و البته وابسته به جیران کرد.
خدیجه خانم تجریشی تا قبل از مرگش در دربار ناصرالدین شاه پرنفوذترین زن قاجار به شمار میرفت. با این حال بخت بیش از این با او یار نبود؛ جیران ۴ فرزند به دنیا آورد که هیچکدام از آنها به ۸ سال نرسیدند و در همان کودکی از دنیا رفتند؛ بچههایی که گرچه از مادری قاجاری نبودند، اما همه میدانستند با نفوذی که جیران در دستگاه قاجار دارد، اگر عمرشان یاری میکرد شاه بعدی میشدند.
همانطور جیران موفق شد پسرش «امیرنظام» را برخلاف تمام موانعی که در پیش رویش بود به ولیعهدی بنشاند. اما این موفقیت دوام چندانی نداشت و امیرنظام خیلی زود از دنیا رفت. مرگ امیرنظام آنقدر جیران را تحت تأثیر قرار داده بود که روزها بعد از این اتفاق همچنان گریه میکرد و سر به دیوار میکوفت.
افسردگی جیران
بعد از مرگ امیرنظام ناصرالدین شاه با وجود داشتن ۳ پسر دیگر حاضر نبود یکی از آنها را به ولیعهدی انتخاب کند. او هم مثل جیران دلش میخواست مادر ولیعهد کسی جز جیران نباشد. «بارون دوپیشون» در اینباره مینویسد:
«شاه به قسمی در این امر مصمم بود که میخواست در روزنامه دولتی اعلان کند دیگر ولیعهدی انتخاب نخواهد کرد تا از مادر ولیعهد مرحوم پسری به دنیا آید…، ولی صدر اعظم او را از این خیال منصرف کرده است.»
گمانهزنیهایی در تاریخ به چشم میخورد که مرگ ۴ فرزند جیران را توطئه زنان دربار میداند؛ همسران عقدی و صیغهای ناصرالدین شاه و البته مادر شاه یعنی مهدعلیا که چندان دل خوشی از این سوگلی نداشت. جیران بعد از مرگ چهارمین فرزندش دیگر بچهدار نمیشود و کمکم افسردگی به سراغش میآید. تا اینکه اندوه از دست دادن فرزندانش او را جوانمرگ کرد؛ اتفاقی تکاندهنده برای ناصرالدین شاه که تا پایان عمر آن را از یاد نبرد.
جیران را در جوار مرقد عبدالعظیم (ع) در ری به خاک سپردند و باغی که او در آن دفن شده بود به باغ جیران معروف شد. ماجرای دلدادگی شاه به جیران با مرگ این زن به پایان نرسید. روزی که ناصرالدین شاه ترور شد با بدنی زخمی خود را به باغ جیران و مزار او رساند. آخرین نفسها را روی مزار جیران کشید و همانجا وصیت کرد که او را در این باغ و کنار جیران دفن کنند.
اما علاقه و عشق ناصرالدین شاه به جیران سبب شد او به عقد دائمی شاه درآید و لقب فروغ السلطنه بگیرد. همانطور که گفته شد پیش از جیران، شاه ۴ زن عقدی داشت که همگی از تبار قاجار بودند و به همین دلیل فرزندان شان امکان ولیعهدی داشتند، اما ناصرالدین شاه تصمیم گرفت از عقد دائم خود با ستاره خانم، زن چهارم عقدی اش صرفنظر کند و عقد دائم او را تبدیل به عقد موقت کرد که بتواند جیران را به جای او به عقد دائمی درآورد.
در مراسمی که به مناسبت ازدواج ناصرالدین شاه و جیران ترتیب داده شد، برخلاف رسم معمول که می بایست دعوت از طرف مهدعلیا، مادر شاه و رئیس اندرونی صورت گیرد، عزتالدوله خواهر شاه از مهمانان دعوت کرده بود که این خود به نشانه ی مخالفت عمیق مهدعلیا با رویدادهای جاری بود.
باید در نظر داشت زن عقدی شاه بودن آن هم در حرمسرایی که به قولی ۱۱۲ زن برای شاه در آن بود، امر بسیار مهمی محسوب می شد و همین حرکت شاه باعث شد جیران جایگاه بالاتری در حرمسرا پیدا کند.
از نظر درباریان و به خصوص زنان حرمسرا که بیشتر آنها رگ و ریشه های پادشاهی و مَناسب دولتی داشتند، حضور یک دختر روستایی به عنوان سوگلی شاه پذیرفتنی نبود. از سوی دیگر نحوه ی رفتار و اقدامات جیران در سال های بعد از ورود به حرمسرا باعث شد کینه های بیشتری علیه او شکل گیرد.
او با اینکه ۴ فرزند به دنیا آورد اما نتوانست هیچ کدام را بهعنوان جانشین شاه و در کسوت ولیعهدی او بگذارد، چون از بخت بدش هر ۴ فرزندش خیلی زود فوت کردند و عمر هیچک دام کفاف نداد تا جانشین پدر خود باشند.
با اینکه هیچ یک از فرزندان جیران عمر طولانی برای ولیعهدی نداشتند اما او هیچ گاه برای به قدرت رسیدن فرزندانش از پای ننشست و فرزندش امیرنظام را با نقشه ای مفصل به ولیعهدی هرچند کوتاه مدت رساند.
ماجرای ولیعهدی پسر جیران
محمدقاسم که فرزند دوم جیران بود در ۵ سالگی از سوی پادشاه به لقب امیرنظام و فرماندهی کل قشون ایران منصوب شد. در آن زمان ناصرالدین شاه ولیعهدی به نام سلطان معین الدین داشت که فرزند او از خجسته خانم تاج الدوله دختر شاهزاده سیف الله میرزا بود. فوت سلطان معین الدین در مهرماه ۱۲۳۵ عرصه را برای ولیعهدی زودتر امیرنظام آماده کرد.
اما با توجه به اینکه جیران نسبی غیر قاجاری داشت و در آن زمان هنوز به عقد دائم شاه در نیامده بود، امکان اعلام ولیعهدی امیرنظام وجود نداشت، به همین دلیل جیران با تح تفشار قراردادن میرزا آقاخان نوری صدراعظم ناصرالدین شاه و همدستی با مستوفی الممالک و عزیز خان مکری، فهرستی از جرایم میرزا آقاخان تنظیم کرد و شخصاً آن را به شاه تحویل داد.
البته در اینجا جیران از هوش خود استفاده کرد و تنها بخشی از جرایم را به نزد شاه برد تا میرزا آقاخان نوری مجاب شود موافقت شاه را برای ولیعهدی امیرنظام بگیرد.
میرزا آقاخان نوری هم برای افشا نشدن هر چه بیشتر فساد و جرایمش نزد شاه، تمام توان خود را به کار گرفت و با دولت های روسیه و بریتانیا سر این موضوع مذاکراتی کرد. همچنین پزشک دربار یاکوب پولاک را راضی کرد تأیید کند که مظفرالدین میرزا به دلیل ضعف عقلی و جسمی شایستگی به سلطنت رسیدن پس از ناصرالدین شاه را ندارد. مظفرالدین میرزا فرزند دیگر ناصرالدین شاه بود که به دلیل نسب قاجاری و عقدی بودن مادرش گزینه ی بعدی ولیعهدی بود.
قدم بعدی جیران برای ولیعهدی پسرش تهیه ی تباری جعلی بود که او را به ایلخانان مغول و شاهان ساسانی نسبت می داد. همه ی این موارد به علاوه عقد دائم جیران توسط شاه زمینه کامل ولیعهدی برای امیرنظام را فراهم ساخت.
این رویدادها در حالی اتفاق می افتاد که مهدعلیا به هیچ وجه از هیچ کدام آن ها راضی نبود و تنفر عمیق از جیران در دل او ریشه دواند. سرانجام در شهریور ۱۳۲۶ امیرنظام بهصورت رسمی بهعنوان ولیعهد ناصرالدین شاه اعلام شد.
اما چیزی نگذشت که امیرنظام بیمار شد. عمر ولیعهدی امیرنظام فقط یک هفته دوام داشت و مرگ او صدمه ی بسیاری به روح و روان جیران و البته شاه زد. شایعات بسیاری در خصوص مرگ امیرنظام و دخالت میرزا آقاخان نوری در این اتفاق بر سر زبان ها بود که همین شایعات باعث شد مخالفت جیران با میرزا آقاخان نوری بار دیگر آغاز شود و زمانی که او در سال ۱۲۳۷ از صدارت عزل شد، به درخواست جیران تمام بستگانش اعم از بچهها، عموها و برادر و برادرزاده هایش نیز از دربار رانده شدند.
مرگ جیران
جیران پس از فوت امیرنظام دچار افسردگی بسیاری شد او که هر ۴ فرزندش یعنی سلطان محمد میرزا، محمد قاسم میرزا، رکن الدین میرزا و خورشید کلاه خانم را از دست داده بود، دیگر امیدی به آوردن فرزند دیگر نداشت و از سوی دیگر مدام تحت فشار و کینه ی مهدعلیا بود. جیران خیلی زود و در سال ۱۲۳۸ و تنها یک سال پس از مرگ امیرنظام جان باخت.
در خصوص مرگ جیران گمانه زنی هایی نیز وجود دارد، از جمله اینکه او دچار بیماری سل بود و ناصرالدین شاه تا لحظه ی آخر از کنار بستر او تکان نخورد.
مرگ جیران تراژیک ترین اتفاق زندگی ناصرالدین شاه بود. او با مرگ جیران به طور کلی تغییر کرد و هیچ گاه نتوانست داغ جیران را فراموش کند. او به هیچ کس دیگر اجازه ی اقامت در عمارت جیران را نداد و برای جیرانش مقبره ای در حرم شاه عبدالعظیم ساخت که خودش نیز بعدها و پس از ترورش به دست میرزا رضای کرمانی در همان مقبره به خاک سپرده شد.
پس از جیران شاه به وصیت او با انیس الدوله که دست پرورده ی جیران بود ازدواج کرد و از انیس الدوله روایت هایی درباره ی جیران وجود دارد از جمله اینکه ناصرالدین شاه پرترهای از جیران با سیاه قلم کشیده بود که دائم به آن نگاه می کرده است.